دون کیشوت

دون کیشوت

prologue

«جایی در لا-مانچا که برایم مهم نیست نامش را بخاطر بیاورم...»*

رمان معروف «دون کیشوت» اثر سروانتس، با این جمله*، که گفته می‌شود از معروف‌ترین جملات در تاریخ ادبیات اسپانیایی‌ست، آغاز می‌شود.

نمایش باله‌ی دون‌کیشوت، بر اساس این رمان، تنها باله‌ی بزرگ کلاسیک است که در مسکو متولد شد، (نه در پاریس، یا سن‌پطرزبورگ)، و در طی ۱۴۰ سالی که از تولد آن می‌گذرد، قریب به هزار بار در سالن تئاتر بولشوی باجرا درآمد.

ماریوس پتیپا، طراح این باله، با اندکی دخل و تصرف در اصل رمان و با الهام از رقص‌های فولکلور و اسپانیایی، آن‌را ساخت. موسیقی آنرا هم لودویگ مینکس نوشت. و در دسامبر ۱۸۶۹ برای اولین بار بروی صحنه رفت.

در حال حاضر، این نمایش در سه پرده اجرا می‌شود و اگرچه، از ژرفا و عمق احساسی باله‌هایی چون دریاچه‌قو یا گیزل برخوردار نیست؛ اما جایی که کمبود دارد، با قصه‌پردازی، چاشنی طنز و تکنیک‌های رقص حیرت‌انگیز ، جبران می‌شود.

در نخستین قسمت از پادکست پرولوگ، می‌توانید داستان این باله را بشنوید.

Activity

Switch to the Fountain App